وقتی ساز، دل مینوازد؛ جشنواره موغام تبریز به ایستگاه پایانی رسید
خبرگزاری مهر- گروه استانها، اسرا درویشی؛ ساعت از پنج عصر گذشته بود و آسمان نیمهابری تبریز با نوری ملایم، میدان خاوران را چون صحنهای مقدس روشن کرده بود. خیابانها خلوت نبودند، اما آنهایی که از مسیر سالن همایشهای بینالمللی عبور میکردند، نشانههایی از یک رویداد خاص در نگاهشان داشتند. پیرمردی با کلاه لبهدار و چوبدستی، به آهستگی وارد سالن شد؛ جوانی با ساز تار در دست، گوشهای تمرین میکرد؛ بانویی هنرمند، روسریاش را محکمتر بست و با هیجان به پوستر جشنواره چشم دوخت؛ همهچیز خبر از یک اتفاق متفاوت میداد. اتفاقی بهغایت فرهنگی، بهغایت ریشهدار.
اینجا تبریز است، شهری که از دل آن موغام برخاسته؛ موسیقیای که نهتنها صدا، بلکه زبان دلهاست. موغام، آوایی است که از کوههای قرهداغ و دامنههای سهند، تا خانههای گلی روستاهای مغان، پیچیده و بر دلها نشسته است. موسیقیای که نه تنها شنیده، بلکه حس میشود، لمس میشود، با آن میگریی و با آن میبالی. و جشنواره سراسری موسیقی موغام، با پنجمین دورهاش آمده تا بار دیگر این حس ناب را به جریان بیندازد؛ نه در تالارهای رسمی که در تاروپود جان هنرمندان، در اشکهای مادران موسیقیدوست، و در شور نوجوانانی که دستانشان با سازها آشتی کردهاند.
گزارش ما از همین نقطه آغاز میشود؛ از دل صحنهای زنده و گرم که موغام در آن نه یک واژه، که یک حیات مستقل است. در این فضا، خبرنگار بودن فقط یعنی دیدن و نوشتن نیست، باید شنید، لمس کرد، درون سازها خزید، نگاه هنرمندان را خواند، و از دل هر اجرا، قصهای نو بیرون کشید. اینجا، در پنجمین جشنواره سراسری موسیقی موغام، صداها حرف میزنند، سکوتها معنا دارند و هر ضربه بر ناغارا، تپش قلب تاریخ این سرزمین است.
جایی که موغام جان میگیرد
در ابتدای سالن، صدای کوبش منظم ناغارا فضا را پر کرده بود؛ نه با خشونت، بلکه با اقتدار. کوبشهایی که به جای گوش، مستقیماً بر قلب مینشست. مبینا دولتعلی بانوی جوانی که تنها نماینده دختران نوازنده ناغارا در رده سنی ب بود، با غرور پشت ساز نشسته بود و چشمانش برق خاصی داشت؛ نگاهی که از تمرینهای شبانه، اعتماد به نفس گرفته بود. وقتی به سراغش رفتیم، گفت: چهارسال است که با ناغارا زندگی میکنم؛ این ساز برای من فقط یک ابزار نیست، روح من است، صدای درونیام.
او از اساتیدش، از راه سخت یادگیری، و از اینکه چگونه خواسته با اجرای حرفهای، صدای ناغارا را از گوشههای فراموشی به قلب سالنهای معتبر بازگرداند، با افتخار حرف زد. پشت نگاهش، چیزی بیشتر از تکنیک بود؛ عشقی بیپایان به هنری که زن بودن در آن مسیر را دشوارتر کرده، اما درخشانتر هم ساخته است.
در نقطهای دیگر از سالن، نوجوانی با شوق و صبوری مشغول کوک کردن ناغارایش بود. ائلشن بنان هفدهساله، با صدای آرامی گفت: مادرم بود که مرا با ناغارا آشنا کرد. از هشتسالگی شروع کردم و این ساز حالا بخشی از وجود من است. هر ضربهای که بر آن میزنم، انگار دارم با گذشتهام، با مادرم، با خاطراتم حرف میزنم. چشمانش برق میزد وقتی از آینده حرف میزد؛ میگفت دوست دارد روزی نغمههایش نه فقط در تبریز، که در تمام جهان شنیده شوند.
حضور، معنا، تجربه
هر گوشه سالن پر از صدایی بود. صداهایی که جدا از یکدیگر بیمعنا بودند اما کنار هم، روایتی کامل را میساختند. صداهایی از تار، کمانچه، دایره، قوپوز و صدای انسان. داود اجلالی، داور باسابقه جشنواره، با لبخندی از جنس رضایت به صحنه نگاه میکرد. به ما گفت: پنجمین جشنواره موغام تنها یک مسابقه نیست؛ یک بستر است، بستری برای دیده شدن استعدادهایی که شاید در سایهها مانده بودند. سازمان فرهنگی، اجتماعی و ورزشی شهرداری تبریز با این جشنواره، نه فقط چراغی در سالنها روشن کرده، بلکه آتش اشتیاق را در دل نسل جوان زنده نگه داشته است.
اجلالی بر نقش آموزشگاههای موسیقی نیز تاکید کرد؛ آنها را به مثابه خاک حاصلخیزی دانست که استعدادها در آن جوانه میزنند. او گفت: فراموش نکنیم، موغام از دل مردم آمده، از خانهها، از مادرانی که با لالاییهای ترکی، موسیقی را در جان فرزندانشان جاری کردهاند. خانوادهها حافظان واقعی این میراث هستند.
صدایی از دل شعر
و این بار، موسیقی و شعر به هم رسیدند. علیاصغر شعردوست، رئیس هیأت امنای خانهموزه استاد شهریار، مهمان ویژه جشنواره بود. او با شور و حرارتی خاص گفت: موسیقی موغام و اشعار شهریار، دو بال پرندهای هستند که میتوانند فرهنگ ما را به آسمان برسانند. چرا هنرمندان موغام کمتر به سراغ اشعار شهریار میروند؟ این شعرها برای همین موسیقی ساخته شدهاند، برای همین سازها، برای همین مردم.
شعردوست از کنگره بینالمللی استاد شهریار هم خبر داد و امیدوار بود که موسیقیدانان موغام در اجراهای آینده، بیشتر از زبان شعر او بهرهمند شوند. حضور او، یادآور پیوند ناگسستنی شعر و موسیقی در فرهنگ آذربایجان بود؛ فرهنگی که صدای عاشیقها، در سایه اشعار شاعران بالیده است.
ریشههایی در دل و جان
در میانه برنامه، گروهی از نوجوانان با لباسهای سنتی آذری روی صحنه رفتند. در نگاهشان ترس نبود؛ فقط شوق بود، اشتیاق برای شنیده شدن، برای فهمیده شدن. احمد ستاری، عضو هیأت داوران بخش خوانندگی، با تحسین از این گروه گفت: ما امروز با پدیدهای شگفتانگیز روبهرو هستیم؛ نوجوانانی که موغام را نه از روی کاغذ، بلکه از روی جان یاد گرفتهاند. این موسیقی در پوست و استخوانشان نشسته.
او معتقد بود که جشنواره امسال در بخش الف، جهشی در سطح اجراها داشته است. موغام یک داشته معنوی است؛ چیزی است که ما را به ریشههامان وصل میکند. این موسیقی نه مد است، نه موج؛ یک پیوستار است، جاری، عمیق، مقدس.
و پرده آخر…
آئین اختتامیه، پنجشنبه ۲۸ فروردین، ساعت ۱۹ در همان سالن برگزار میشد. موغام، این موسیقی ریشهدار و روحافزا، بار دیگر نشان داد که هنوز هم میتواند اشک را به چشمها بیاورد، دل را بلرزاند و صدایی از گذشته را به گوش آینده برساند.